ما در اسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هر نحوی باید در صحنه نبرد شرکت کنند

شهید احسان الله قاسمیه/

ما در اسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هر نحوی باید در صحنه نبرد شرکت کنند

ما در اسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هر نحوی باید در صحنه نبرد شرکت کنند
بخشی از وصیت نامه شهید سردار شهید احسان الله قاسمیه از افتخارات کاشان: در اسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد حق و باطل شرکت کنند و گرنه خود نیز باطلند.
کد خبر: ۲۲۷۶۳
چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۸

شهید احسان اله قاسمیه ۲۰ شهریور ماه ۱۳۳۶ در کاشان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب برای تحصیل در رشته مهندسی برق در دانشگاه کنیگزویل تگزاس به آمریکا مهاجرت کرد و به گواه مدارک تحصیلی و هم درسی هایش از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب می شد. با آغاز عملیات بیت المقدس همگام با گردان تحت فرماندهی اش جهت آزادسازی خرمشهر بالاترین مرتبه ایثار و جان فشانی را ارائه کرد و در نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.

سردار شهید مهندس احسان الله قاسمیه برای دفاع از کشورش از تگزاس آمریکا گذشت.
شهید احسان اله قاسمیه ۲۰ شهریور ماه ۱۳۳۶ در کاشان به دنیا آمد. دوران کودکی را تحت تربیت خانواده ای مذهبی و معتقد به اصول و مبانی اسلام سپری و ایام نوجوانی و جوانی را به تحصیل توام با تزکیه و تهذیب نفس گذراند به همین سبب حرکات و آداب اسلامی و انسانی او موجب جذب دوستان بسیار و حسن اخلاق و شیوه رفتار وی مورد توجه همگان واقع گردید. در سال ۵۴ و در عصر حکومت خودکامگان و استبداد شاهنشاهی، به عنوان یکی ازپیشگامان مبارزه با سازماندهی دانش آموزان دبیرستان و حرکت آنان به سمت آموزش و پرورش در اعتراض به وضعیت بد کلاسها آهنگ خشم و نفرت خود را نسبت به رژیم طاغوت سرداد. این حرکت از چشم ساواک دور نماند. با شکل گیری انقلاب اسلامی و قیام ملت ایران در برابر رژیم ستمشاهی دامنه فعالیت این جوان مسلمان وسیع تر و مبارزات مستمر او شدیدتر می‌گشت تا آنجا که در حین مبارزه از ناحیه صورت زخمی و با تحمل سختی های و صدمات فراوان همه اهتمام خویش را مصروف پیروزی نهضت مقدس ملت مسلمان ایران کرد. پس از پیروزی انقلاب برای تحصیل در رشته مهندسی برق در دانشگاه کنیگزویل تگزاس به آمریکا مهاجرت کرد و به گواه مدارک تحصیلی و هم درسی هایش از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب می شد. در کنار تحصیل، همگام و همراه با حرکت اسلامی دانشجویان شاخه آمریکا و کانادا و شاخه تگزاس به فعالیت پرداخت تا احقاق حقوق حقه مسلمین را در گوش مدعیان حقوق بشر زمزمه کند.

در همین حین زمزمه هایی به گوشش رسید که در ایران جنگ شده و دشمن در حال پیشروی است. اوضاع ابدا در ایران مساعد نبود و خیلی ها هر چه داشتند می فروختند و سعی میکردند به خارج از کشور ببرند اما احسان کاری خلاف روال مردم عادی انجام داد. برای دفاع از مملکتش به کشورش آمد.

احسان الله به ایران باز گشت و در یگان های حفاظتی امام خمینی (ره) و ریاست جمهوری حضور یافت. از بصیرت، شجاعت و ژرف نگری این جوان انقلابی که برگرفته از تربیت اسلامی و تقوای الهی بوده همین بس که در جریان کاندیداتوری و انتخاب بنی صدر، به روشنگری افراد و برملا کردن چهره منافقانه او می پرداخته و نقل است در یکی از ملاقاتهای بنی صدر با امام(ره) شهید قاسمیه او را در حین ورود مورد بازرسی بدنی قرار می دهد که این موضوع سابقه نداشته است.

احسان الله بارها به جبهه رفت. مدتی فرماندهی گردان حضرت امیرالمؤمنین(ع)، گردان ۹ قدر پادگان ولیعصر«عج» تهران را بر عهده داشت. در عملیات در منطقه کوهستانی بازی دراز شرکت کرد و پس از بازگشت از جبهه همراه با گردان ۹ سپاه، مسئولیت حفاظت از بیت ریاست جمهوری وقت، آیت الله خامنه ای را به عهده گرفت و با آغاز عملیات بیت المقدس همگام با گردان تحت فرماندهی اش جهت آزادسازی خرمشهر بالاترین مرتبه ایثار و جان فشانی را ارائه کرد و در نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.

شهید احسان الله قاسمیه که معنای واقعی مهندسی را با مهندسی وجود نوشت، در قسمتی از وصیتنامه اش مردم را از بی تفاوتی نسبت به ظلم بر مظلوم برحذر داشته و می گوید: نکند نسبت به سرنوشت خلق خدا بی تفاوت باشیم وظلم ظالمان رابرمظلومان تماشا کنیم، ما دراسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هرنحوی باید درصحنه نبرد بین حق و باطل در تمامی زمین خدا شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند.

تعداد بازدید : 5



وصیتنامه شهید احسان اله قاسمیه:

بسم رب الشهداء والصدیقین

الحیوه موتکم قاهرین والموت فی حیوتکم مقهورین.

درود برامام عزیزم وسلام به شهدای خونین کفن انقلاب و درود به امت مسلمان و مبارز ایران اسلامی و دوستان و همرزمان پاسدارم و خانواده عزیزم، برایم دعا کنید تا شهادتم مورد اجابت خداوند قرار گیرد تا در روز حساب و میزان در برابر خداوند و رسولش سربلند باشم، برایم دعا کنید که میدان رزم رفته باشم به خاطر رضای خداوند از مجروح شدن ومعلول شدن نهراسیده باشم که نسبت به امانت خداوند امین باشم شهادت را طلبیده باشم برای تقرب الهی و ضمانتی برای بخشش گناهان وجهاد اصغر نه برای فرار ازجهاد اکبر و این راه را با شناخت و رضایت کامل و اهداء چندقطره خون بی ارزشم پیمودم. پروردگارا ازمن بپذیر پیام مرا به عنوان یک پاسدارشهید که خونش را نثارکرد تا پیام خونبارش بردل شما امت مسلمان بنشیند، این است که تداوم انقلاب اسلامی بستگی به صدورآن به همه جهان دارد انقلاب نکردیم که فقط استقلال و آزادی کشورمان را به دست آوریم ما برای نجات بشریت از جهل و گمراهی و برای نجات مظلومان از ظالمان و برای رهایی مستضعفین ازچنگال مستکبرین و برای استقرار دین خدا درتمام جهان قیام کردیم و استمرار این جنبش نیاز به خون دارد. نکند نسبت به سرنوشت خلق خدا بی تفاوت باشیم وظلم ظالمان رابرمظلومان تماشا کنیم؛ ما دراسلام تماشاچی نداریم. همه مسلمانان به هرنحوی باید درصحنه نبرد بین حق و باطل در تمامی زمین خدا شرکت کنند و گرنه خود نیز باطلند.

پدر بزرگوار ومادرعزیز و بهتراز جانم می دانم که مرگ فرزند جوان برای پدر ومادر دردناک است می دانم که با شنیدن خبر شهادتم قلبتان دردمند وغمناک است اما ای پدر و مادر من یک پاسدار بودم و به مرحله ای از رشد و شناخت رسیده بودم که دریابم من متعلق به پدر و مادرنیستم من متعلق به خویش هم نیستم بلکه من متعلق به خدا هستم انا لله وانا الیه راجعون و من از شما می خواهم پدر ومادر یک پاسدار شهید باشید تا یک فرزند شهید چراکه رسالت یک پاسدار در رابطه با انقلاب امنیتش می باشد و رسالت یک فرزند در رابطه با پدر و مادرش و اگر نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم شاید به خاطر این بود که خواستم پاسدارخوبی باشم اگرچه یک پاسدار خوب فرزند خوب یک امت مسلمان است و در آخرین کلام از شما می خواهم آنچه مشقت و زحمت برای من متحمل شده اید برمن حلال کنید و اگر احیاناً تندی و بی حرمتی و بی اطاعتی ازمن دیده اید برجهالت من ببخشید همینطور خواهران و برادر عزیزم و دوست بهتر از جانم ابوالفضل معاونم وهمرزمان پاسدارم که امیدوارم راهتان فی سبیل الله باشد والسلام.

توجه:

۱- مقدار پولی که ازحقوق پاسداریم باقی مانده جهت روزه های قضایی بین فقرا تقسیم کنید.

۲- کلت کوچکم را همراه با سجاده و جانمازم ومهر و تسبیح وعبایم به ابوالفضل بدهید.

۳- پیراهن سفیدی که خواهرم برای دامادی من کنار گذاشته است به یکی از پاسدارانی که با همسر یکی ازشهدا ازدواج می کند هدیه کنید.

۴- اگر جسدی از من باقی ماند هرجا که مادرم گفت مدفون سازید.

 
برچسب ها: اصفهان کاشان