روایت سرلشکر باقری از عملیات بیت المقدس
به گزارش سپاه نیوز سرلشکر پاسدار رحیم صفوی؛ دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا در کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان جزئیات مرحله دوم عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر پرداخته که به مناسبت ایام این عملیات غرورآفرین منتشر می شود:
دو طرح عملیاتی بیشتر نبود؛ یک طرح این بود که ما با ادامه حمله در امتداد همین جاده (خرمشهر)، برویم خرمشهر را آزاد بکنیم؛ یعنی آزادسازی خرمشهر از شمال شهر به سمت جنوب.
طرح دوم این بود که اول به سمت مرز برویم و پس از رسیدن به مرز بینالمللی، از سمت شلمچه، از پشت سر دشمن برویم، هم جادۀ شلمچه - خرمشهر را قطع بکنیم و هم دشمنی که در خرمشهر بود محاصره بکنیم.
در قرارگاه کربلا با حضور فرماندهان تیپها و قرارگاهها بحثهای زیادی شد و آنچه به تصویب رسید این بود که هم قرارگاه فتح و هم قرارگاه نصر برای تأمین مرز، عملیات را بهطرف مرز ادامه دهند. قرار شد ساعت ۲۱:۳۰ شب ۱۶ اردیبهشت (۶۱) قرارگاه فتح و قرارگاه نصر برای تأمین منطقه مرزی ایران و عراق عملیات انجام بدهند.
آنچه ما در این مرحله بهطور واقعی به دنبال آن بودیم، آزادسازی خرمشهر و تأمین مرز بینالمللی بود، منتها در طرحهای عملیاتی معمولاً نوشته میشود اگر وضعیت خیلی خوب بود ادامۀ تک بدهید. در این طرح هم آمده بود که بنا به دستور به سمت تنومه حرکت کنیم.
برای این عبور از مرز هم که باید بنا به دستور انجام میشد، ما از حضرت امام خمینی یا مسئولان رده بالای کشور اجازه نگرفته بودیم.
عبور از مرز از نظر سیاسی و نظامی فاز دیگری بود و برای ورود به خاک عراق اجازه و مجوز حضرت امام؛ فرمانده کل قوا لازم بود؛ بنابراین آنچه در این مرحله در ذهن ما فرماندهان قرارگاه مرکزی کربلا؛ آقای رضایی، بنده و فرماندهان ارتش مثل صیاد شیرازی بود، عمدتاً تأمین مرز و آزادسازی خرمشهر بود، بعد از آن میخواستیم برویم از امام کسب تکلیف بکنیم که چهکار بکنیم.
بالاخره مرحلۀ دوم عملیات با یک ساعت تأخیر یعنی در ساعت ۱۰:۳۰ شب بهجای ساعت ۹:۳۰ شروع شد. در این چهار روز درگیری شدید وجود داشت؛ خصوصاً در قرارگاه نصر.
ببینید دشمن فقط از روبهرو، یعنی از غرب منطقه به قرارگاه فتح پاتک میکرد اما هم از قسمت جنوبی یعنی از سمت خرمشهر به پهلوی چپ قرارگاه نصر میزد و هم از روبهرو، از سمت شلمچه به این قرارگاه پاتک میکرد.
تمرکز عمده قوای دشمن سمت خرمشهر بود و شدیدترین درگیریها در منطقه قرارگاه نصر اتفاق افتاد. تیپهای ۲۲ بدر و ۲۷ محمد رسولالله (ص) و تیپهای دیگر قرارگاه نصر مثل تیپهای لشکر ۲۱ حمزه در آن منطقه درگیر بودند.
درگیری چهار روز پیوسته ادامه داشت و قطع نشد؛ ضمن اینکه دشمن تلاش میکرد ما را از جاده هم عقب بیندازد و جاکن بکند عراق میدانست اگر بتواند نیروهای ما را از جاده اهواز - خرمشهر جاکن بکند.
عراق میدانست اگر بتواند نیروهای ما را از جاده اهواز – خرمشهر جاکن کند، ما به پشت رودخانه کارون برمیگردیم، چون در دشت صاف هیچ موضع استقراری و پدافندی وجود نداشت. در دشت صاف و بدون عارضه و بدون مواضع پدافندی امکان گرفتن موضع و خط دفاعی وجود نداشت؛ ضمن اینکه دشمن بر منطقه مسلط بود.
من یادی از حسن طهرانی مقدم بکنم. مقدم در این عملیات ۱۱ آتشبار توپخانه برای یگانهای سپاه سازمان داده بود، برای اولین بار تیپهای سپاه مثل تیپ امام حسین (ع)، نجف و کربلا خودشان آتش توپخانه داشتند و اطمینان نسبی داشتند که آتش ولو محدود پشت سر آنها وجود دارد.
تقریباً نیروهای ما به این نتیجه رسیدند که آتش توپخانه و پشتیبانی مهم است؛ مخصوصاً وقتیکه دشمن پاتک میکند. در مرحله دوم عملیات، یگانهای قرارگاه فتح (تیپ ۲۵ کربلا، تیپ ۵۵ هوابرد، تیپ ۱۴ امام حسین و تیپ ۸ نجف اشرف) توانستند با انهدام بسیار خوب دشمن به پشت نوار مرزی برسند.
آنها همزمان با پیشروی، دشمن را هم بهخوبی منهدم کردند، چون شناسایی دقیقی کرده بودند، اطلاعات دقیقی داشتند و تاکتیکهایی که به کار گرفته بودند، بسیار دقیق بود. لذا توانستند همان شب اول به خط مرزی برسند.
قرارگاه نصر برای هجوم با تأخیر آماده شد و وارد عمل شد و پاتکهای شدیدی که دشمن از جناح جنوبی از شلمچه کرد، سبب شد با تأخیر به خط دژ برسد.
ما در آنجا یک دژ مرزی داشتیم که با خود مرز حدود ۲ تا ۳ کیلومتر فاصله داشت، دائم آنها میگفتند ما به مرز رسیدیم ولیکن به مرز نرسیده بودند، بلکه به خط دژ رسیده بودند.
دژ مرزی یک خاکریز نسبتاً کوتاهی بود. مشکلی که برای ما در مرحله دوم عملیات پیش آمد این بود که قرارگاه فتح جلوتر و قرارگاه نصر عقبتر بود و بین این دو قرارگاه فاصله وجود داشت که بعد از دو سه روز توانستند این فاصله را پر و الحاق کنند.