شهیده فهیمه مقیمی، معلمی که برای امام زمان خود زندگی کرد

شهیده فهیمه مقیمی، معلمی که برای امام زمان خود زندگی کرد

شهیده فهیمه مقیمی، معلمی که برای امام زمان خود زندگی کرد
خواهرم در رفتار کاملا مشابه مادرمان بود، از نظر اینکه با صبر و حوصله و بسیار باگذشت بود.
کد خبر: ۲۹۲۹۵
شنبه ۰۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۳

به گزارش سپاه نیوز، مصاحبه‌ای با سرکارخانم فاطمه مقیمی، خواهر شهیده فهیمه مقیمی ترتیب داده شده است که شرح آن در ادامه مده است:

سلام و عرض ادب خدمت سرکارخانم مقیمی، بالاخره توفیق شد که خدمت شما باشیم.
مقیمی :سلام و عرض خداقوت خدمت شما، بله فرزندانم رسیدگی می خواهند و چون مراسم های مختلف دعوت می شدیم فرصت نشد و الان جلسات‌ حضوری را به خاطر فرزندانم کنسل کردم.

خانم مقیمی وقتی پروفایل تان که عکس 7 شهید خانواده محترم تان بود را دیدم به این فکر کردم  که از دست دادن همزمان هفت عزیز خیلی سخت است و امیدوارم که خانم حضرت زینب سلام الله علیها به شما صبر دهد. لطفا خودتان را معرفی کنید؟
مقیمی : فاطمه مقیمی هستم فرزند شهید سیدحمید مقیمی و شهیده ربابه عزیزی و خواهر شهیده فهیمه مقیمی که همراه دامادمان سید مصطفی ساداتی و سه دسته گل شان ریحانه سادات و فاطمه سادات و سید علی ۴ ساله همه یکزمان در جنگ ١٢ روزه به شهادت رسیدند.

خداوند به شما صبر دهد و شهدای عزیز با اهل بیت علیهم السلام محشور شوند. بفرمایید که شهیده فهیمه مقیمی چطور در نزد خانواده و دوستان خود شناخته می شدند و به چه ویژگی مشهور بود؟
مقیمی: ایشان در رفتار کاملا مشابه مادرمان بود. از نظر اینکه با صبر و حوصله و بسیار باگذشت بود. من گاهی از ایشان شاکی می شدم که چطور اینقدر صبور هستید؟
در خانه داری و بچه داری نمونه بود. از خطای بقیه راحت می گذشت، رفتار بقیه را می بخشید و می گفت اشکال ندارد. او مانند مامان بود. مادرم هميشه می گفت که به خاطر خدا ببخشید، به خاطر خدا زندگی کنید و دقیقا آبجی همین را در زندگی عملی کرده بود و سعی می کرد که چیزی به دل نگیرد و کینه نشود و همه اطرافیان را به این موضوع دعوت می کرد که بگذرید که دنیا ارزش ندارد و صبوری و گذشت ایشان زبانزد بود.

خانم فهیمه مقیمی در چه مقطعی و چه درسی تدریس داشت و با دانش آموزان چگونه ارتباط می گرفت؟

مقیمی: ایشان فارغ التحصیل مهندسی صنایع، تحلیل سیستم ها از دانشگاه شریف بود. بخاطر اینکه احساس کرد باتوجه به شرایط جامعه نیاز است با جوانان که گوشی و فضای مجازی آن ها را درگیر کرده بیشتر کار شود و همچنین بتواند جهادی را که مدنظر رهبری بود انجام دهد، فوق لیسانس را در رشته علوم قرآنی ادامه داد که بتواند اطلاعات کافی داشته باشد و وارد آموزش و پرورش شود. ٣ سال بود که ایشان به صورت رسمی وارد آموزش و پرورش شده بود.
با اینکه عربی را از رشته علوم قرآنی مسلط بود اما همیشه میگفت بدون مطالعه وارد کلاس نمی شوم، این حق بچه ها است که مطالعه داشته باشم. او دروس معارف  وعربی  را تدریس می کرد. او  کم کم تصمیم گرفت ده دقیقه آخر کلاسش را درباره خدا و امام زمان(عج) صحبت کند. ابتدا برای جذب دانش آموزان و اینکه حالت تدافعی نگیرند از اهداف و آرزوهای بچه ها شروع کرد . یادم هست که برایم  تعریف کرد که به بچه ها گفتم اهدافتان چیست و آن ها را پای تخته نوشتم. به دانش آموزان گفتم که این ها هدف نیست بلکه آرزوست. از این موضوعات جذاب ابتدا شروع کرد تا اینکه کم کم ده دقیقه آخر کلاس در مورد خدا و شهدا و امام زمان صحبت می کرد. وقتی دانش آموزان با ایشانآشنا تر شدند و متوجه شدند که فارغ الحصیل دانشگاه شریف  هستند ، گارد و مواضعی که در برابرش داشتند کمتر شد و برایشان جالب بود که کسی با این رشته و جایگاه معلم معارف و مباحث اعتقادی شده است.  
شهیده به لباس و ظاهر خود رسیدگی می کردد و باوجود آنکه  لباس گران قیمت نمی پوشید اما به ظاهر و آراستگی وتنوع رنگ اهمیت می دادو دانش آموزان از همین طریق متوجه می شدند که امروز ولادت است یا   شهادت. روی نگاه بچه ها کار می کرد بدون اینکه دانش آموزان متوجه شوند.
یک پوشه صورتی داشت و در خاطراتشان می گفت که هر کسی از خدا، شهدا یا امام زمان چیزی بنویسد ودر این پوشه بگذارد، برای  او مثبت در نظر می گیرم. این پوشه صورتی همیشه در دستش بود و وقتی دانش آموزان پوشه را می دیدند یاد امام زمان و خدا می افتادند. روی این نکات ریز  دقت می کرد. ایشان بچه ها را همیشه به نماز دعوت می کرد. 
ایشان  در هنرستان تدریس می کرد که  جو خاصی وجود دارد وفضای مناسبی برای مسائل دینی نداشت ولی آبجی سعی می کرد با آن ها رفبق شود.ایشان سعی می کرد که به روز باشد و کلاس های  هوش مصنوعی می رفت برای آنکه بچه ها بدانند فقط در معارف و قرآن آگاهی ندارد بلکه در علوم  روز هم  آگاهی دارد و می تواند  کنارشان باشد تا از این طریق دانش آموزان جذب شوند و  بتواند بیشتر درباره خدا و امام زمان صحبت کند. شهید دوست نداشت که فقط درس بدهد و برود؛او دوست داشت با دانش آموزان ارتباط  بگیرد.
آبجی می گفت که در سال تحصیلی من فقط توانستم دو یاسه نفر را جذب کنم  واز حال وهوای  ضددینی خارج کنم و ناراحت بود  که کم است. می گفتم ناراحت نباش خدا برکت می دهدو شاید اثرش را در سال ها بعد نشان بدهد و جرقه ای در زندگی آنها باشد.

قائدتاً با شهادتشان  تاثیر رفتار ایشان  بیشتر شد
مقیمی : بله؛ اتفاقا آن زمان که درمدرسه برای شهادت ایشانمراسم گرفتند، یکی از دانش آموزان تمام شب تا صبح بیدار بود تا چهره  شهیدرا نقاشی کند. با اینکه تیپ و ظاهر متفاوتی داشت اما 8ساعت وقت گذاشته بود که بتواند چهره  ایشان را بکشد.
یایکی از شاگردانش  بود که  خانواده اشاهل  حجابنبود ولی اوعلاقه مند شده بود و  گفته بود با اینکه وضع مالی شان خوب است اماخانواده اش برای حجاب هزینه نمی کنند. دقیقا خاطرم نیست اما آبجی برایش  کارت هدیه یا چادرتهیه کرد.
یا یکی از دانش آموزانش  دوست داشت که درمورد اسلام بیشتر بداند  ایشان سعی کرد به او کمک کند  و با رفتار و برخورد خوبش سعی کرده بود که دانش آموزان را جذب کند .

در حقیقت شهید مقیمی نقش یک معلم تراز را ایفا می کرده اند!

مقیمی: بله همین طور است. درنظرسنجی و امتیازدهی از دانش آموزان به خصوص درسی که  تخصصی هم نیست، ایشان بالاترین رتبه را گرفته بودند.

با چالش هایی که دانش آموزان داشتند چه اخلاقی و چه درسی شهیدهچگونه برخورد می کردند؟ آیا خاطره ای دارید؟  مثل افت تحصیلی، بی انگیزه بودن و...

مقیمی : دانش آموزان یک کانال به نام  شهیده فهیمه مقیمی ایجاد کردند و خاطراتشان را می گذارند.من به طور جزئی خاطرم نیست ولی تمام تلاشش را می کرد که با روش های مختلف بتواند امتیاز و مشارکت بچه ها را بگیرد و به درس شان کمک کند. ایشان دانش آموزان را دوست داشت و همیشه می گفت شاید ظاهر موجهی ندارند و ظاهر و رفتارشان مثل مانیست اما وقتی با این بچه ها حرف می زنیم می بینم در دلشان چیزی  نیست، فقط عدم آگاهی است که باعث می شود به سمت  و سوی خلاف دین بروند و یا اینکه پدر و مادرشان وقت کافی برای بچه ها نمی گذارندو اغلب سرکار هستند وبا  آنان حرف نمی زنند. نوجوانان دچار بحران های جدید شده اند ولی دلشان پاک است و اگر کمی با آنها دوست شوی و محبت کنی می توانی جذبشان کنی. 

چه ارزش هایی در شهیده  وجود داشت که الهام بخش دانشآموزان و خانواده ها شود؟

مقیمی :اینکه همزمان مادر سه فرزند بود و سرکار می رفت ، خب کار سختی بود و به خودش فشارمیآمد و خسته می شد ولی هیچ وقت راضی نشد که فرزندانش را با گوشی سرگرم کند تا خودش استراحت کند و یا بهکارهای خانه برسد یا بخوابد  اصلاً  راضی نبود که  با گوشی و فضای مجازی که انتهایش ناکجا آباد بود آنها را رها کند.
با اینکه فشار زیادی را تحمل می کرد اما برای اینکه سر کلاس دست پر برود، کتاب های شهید مطهری و امام خمینی را می خواند .  معلمی نبود که فقط برود سر کلاس تدریس کند و یا در مورد خدا و امام زمان کلیشه ای صحبت کند - دوست داشت که با بچه ها مباحثه داشته باشد و به من می گفت انگار کتاب های شهید مطهری در مورد همین الان نوشته شده  ،مباحث آن به روز است.سعی می کرد که  به  موضوعات کتاب هاتسلط داشته باشد که اگر چالشی در کلاس پیش  آمد به خصوص زمان اغتشاشات مهسا امینی،  شبهات دینی را بتواندپاسخ دهد، اگر چیزی را نمی دانست حتما بهجلسه بعد موکول می کرد وتحقیق میکرد و کتاب می خواند و جلسه بعد جواب بچه ها را می داد. در خانه آشپزی کردن ،  نظافت ،مواظب بچه ها بودن  ،به درس شان رسیدن باعث می شد که همیشه بگوید آبجی فاطمه خیلی خسته ام  ، کمردم درد می کند  – به او می گفتم  چراکم می خوابی؟ 4 ساعت خوابیدن برای شما کم است. در جوابم می گفت به قول یکی از علما آنقدر وقت هست که در قبر بخوابم.در دنیا تا هستیم باید تلاش کنیم پس به نیت امام زمان (عج)و رهبری تلاش کنیم.
خاطرم هستقبل از شهادتشان ، برای کمر دردش دکتر رفته بوده و دکتر گفته بود  مشکلی نیست. من گفتم با این حجم کار و  اینکه حاضر نیستی خانه داری ، بچه داری ، معلمی ات ، نقصی داشته باشد خب معلوم است که چقدر خسته میشوی. شهادتش مزد زحماتش  بود و رفت استراحت کند.

ان شاءلله با اهل بیت محشور شوند. اگربخواهید یک درسی یا اصل اخلاقی را که شهید به شما منتقل کرد بگویید  چه چیزی را بیان می کنید؟

مقیمی  : اهل گذشت بودن. خیلی راحت می بخشید و هروقت  به او  اعتراض می کردم، می گفت  اشکال ندارد. بالاخره مردم مشکلات دارند و به اندازه کافی سختی دارند و اگر من ببخشم راه دوری نمی رود و بقیه را هم ترغیب می کرد به بخشیدن مثلاً اگر دلخوری در فامیل پیش می آمد می گفت ببخشید و دنیا ارزش ندارد، رفت و آمد  کنیدو تلاش می کرد تا ارتباط برقرار شود می گفت قطع رحم خیلی گناه دارد.نباید این اتفاق بیفتد و تلاش می کرد ناراحتی بین بقیه را از بین ببرد و همه را به دوستی و گذشت ترغیب  می کرد

ظرف وجودشان خیلی بزرگ بوده است.چگونه شهیده به تجربه های خانوادگی و تربیت فرزندانشان می پرداختند و چه نکته ای از رفتار خانوادگی شان برایتان مهم بوده است ؟

مقیمی: تربیتبچه ها خیلی مهم بود. هر دو با هم کتاب های تربیتی می خواندیم  و کلاس های تربیت کودک را قبل از به دنیا آمدن فرزندان مان شرکت می کردیم و به بقیه هم انتقال می دادیم. هر دو در تکاپوی این موضوع بودیم که یاد بگیریم و عمل کنیم و حتی اگر مادری از دوست و آشنا و فامیل بود به وی انتقال می دادیم . در دوران بارداری وشیردهی همیشه با وضو بودند و به ورودی گوش و دهان و چشم فرزندانش حساس بود، اینکه هر آهنگی را گوش ندهند ، هر مطلبی را نبینند یا هر چیزی را هر جایی نخورند.حتی خاطرم است که اگر دلستر یا نوشابه ای در مهمانی بود یواشکی داخل لیوان بچه بیشتر آب می ریختکه حتی ضرر دلستربه او نرسد.  چیپس و پفک را از کودکی اجازه نمی داد خیلی بخورند و به این نکات دقت می کرد. 
زمانی که من بالای سر فرزندم که الان  شش  ماهش است قرآن می گذاشتم می گفت بالای سراو قرآن پخش کن  که اثر مثبت میگذارد اجازه نمی دادیم فرزندمان هر برنامه کودک  بخصوص اگر پشت پرده شیطانی داشت ببینند بچه هابرنامه  کودک های ایرانی که موضوع مناسبی داشت می دیدند. ایشان ورودی های بدن فرزندانش برایش مهم بود و نتیجه اش را دید و بچه هایش را هم با خودش برد.البته که طاقت دوری شان را هم نداشت و همیشه می گفت من دوست دارم که اگر خداخواست شهید شوم، خانوادگی شهید شویم و آنقدر خدا دوستش داشت و رشد کرده بود که حاجت روا شد.

آیا شهید در فعالیت های داوطلبانه جامعه و مدرسه نقش داشتند؟ 

مقیمی : بله همین کلاس های جانبی برای ارتباط گرفتن با دانش آموزان و به روز بودن. هر جا که متوجه می شد و لازم بود شرکت می کرد یا اردوهایی را  که  می توانست  با دانش آموزان وقت بیشتری بگذارد می رفت  حتی در طرح معلمان جهادی  شرکت کرد. با اینکه وقت کم داشت اگر وقت خالی پیدامی کرد در این برنامه ها شرکت می کرد ولی حواسشبود که آسیبی به خانواده اش نرسد و از زمان  بچه هایش کم نشود.
خانواده هایی هستند که فعالیتجانبی زیاد داشته و فرزندانشان بزرگ شدند و همیشه شاکی بودند که مادر ما هیچ وقت خانه نبود و به همین علت از مسجد گریزان بودند چون مادرشان کمتر وقت گذاشته بود  و  نیاز مادرانه شان تامین نشده بود.

اثر شهادت روی خانواده و اطرافیانتان چگونه بود و چه درس هایی برای جامعه داشت ؟
مقیمی : زمانی  که خانواده  ما همه رفتند، خیلی اذیت شدیم.یک نفر نبود، ۷ نفر از عزیزان مان بودند  و هضم این حادثه خیلی سخت است من از کلمات بیزار شدم. کلمات هیچ وقت نمی توانند حس واقعی من را بیان کنند.  برای بیان احساس من ناقص و کم هستند. 
در این مدت چقدر می آمدند سرمزار و می گفتند  فلاناتفاق برای ما افتاده یا این تاثیر را روی ما گذاشته است. وقتی این تأثیر گذاری ها روی نسل جوانمان می دیدیم کهبا اسم ریحانه سادات و فاطمه سادات چقدر بهسمت حجاب رفته اند یا تحت تاثیر خواهرم بعنوان یک معلم خدایی  به سمت خدا رفته اند باعثالتیام درد ما می شد .
مثلاً یک خانمی دو سال بود ناخن کاشته بود و هرکس به او می گفته که این ناخن وضوو غسل ندارد قبول نمی کرده ولی بعد از شهادت  سید علی ۴ ساله گفته  آنقدر حالم بد شده که تمام ناخن هایم  را کندم و قضای این دوسال نماز را خواندم.
یا نوجوانی که می گفت جذب گروه بی تی اس شده بودم ولی وقتی دیدم ۷ نفر از خانواده شما همزمان شهید شدند خیلی ناراحت شدم و باریحانهسادات ارتباط گرفتم و دوست شهیدم شد.  الان حجاب کامل دارم و نماز می خوانم.  تمام عکس و فیلم های  مستهجن رابه خاطر ریحانه سادات را پاک کردم . با فاطمه سادات هم دوست شده بود وخوابش رو می دید و به خاطر او محجبه شده بود. وقتی دیده بود این بچه ها با روسری و چادربازی می کنند و تفریحاتشانرا با چادرانجام می دادند  روی او تاثیر گذاشته بود.
همه این ها به ما نشان داد که تا وقتی زنده بودند  بریک جامعه محدودی اثر گذار بودند ولی وقتی شهید شدند و خون ها ریخته شد نه تنها  ملی  بلکه جهانی شدند. ما از خارج کشور هم پیام هایی این چنینی دریافت کردیم.
با خودمان گفتیم که شاید نیاز بوده برای اینکه جوانان ما هدایت شوند وبه سمت خدا  و امام زمان بیایند، بخصوص درعصری که دشمن ما از نظر فرهنگی خیلی قوی داره کار می کند ، عزیزان ما شهید شوند و ارزش شهادت آنان و صبر ما برای هدایت جوانان ارزشمند است. 

این نشانه بزرگی شماهم هست که این نگرش را دارید و شاید این مسئولیتی بزرگ استکه بر دوش شماست  وشاید از شهادت خانم فهیمه مقیمی بزرگتر باشد. خداوند به شما صر عطا کند .آیا اتفاقی وجود دارد که نشاندهد خانم فهیمه مقیمی با مشکلات زندگی کنارمی آمدند؟

مقیمی : بله. در زندگی همه ما طبیعی است که مشکلاتی وجود داشته باشد. اینکه گفته شود شهدا زندگی بدون مشکل و گل و بلبلیداشتند و بدون هیچ دغدغه و ناراحتی بودند، اشتباه است ؛ چرا که همه ما انسان  و از یک جنس هستیم و  مقتضی زندگی این دنیا این هست؛ شکست ها ، دلخوری ها و مشکلات را در برمی گیرد .خواهرماز تقریباً ۳ الی ۴ سال پیش  رابطه اش را با امام زمان(عج) بیشتر کرد. سعی می کرد با امام زمان (عج) صحبت کند و با ایشان ارتباط بگیرد، حتی اوایل به یک شب به خیر گفتن با امام و  سلام کردن صبح  اکتفا می کرد و کم کم دلتنگی ها و دلخوری هایش را با آقا می گفت و مسائلی که در زندگی یا کارش پیش آمده بود با آقا در میان می گذاشت و خیلی رابطه عمیقی با ایشان پیدا کرده بود و سعی می کرد که کارهایش بوی امام زمان بگیرد.
صحبت و درد و دلش  برای اینکه مشکلاتش حل بشود به صورت  گفتگو با امام زمان بود؛ یک گفتگوی ساده فارسی به زبان خودمانی. آقا برایش شده بود یک رفیق. بخاطر همین از وقتی که این ارتباط را گرفت ، حساب و کتابش با دنیا خیلی فرق کرد ، دنیا را رها کرد و شروع کرد به بخشیدن وپررنگ ترکردن گذشت و صبوری و فداکاری در زندگی اش.

انگار به کمک امام زمان یک نوع خودسازی انجام دادند. چه نصیحت هایی برای دانش آموزان و جوانان دارید که از تجربه شهید الهام  می گیرد؟ 

مقیمی : یک نصیحتی که ایشان همیشه به شاگردانش می گفت این بود که وقتی شاگردانش معترض می شدند که مسئولین جامعه کوتاهی می کنند ، درست کار نمی کنند، به موقع عمل نمی کنند ، آبجی درجوابشان می گفت به خودتان نگاه کنید ، به خودمان نگاه کنیم، شما که دانش آموز هستید درستان را به موقع می خوانید؟ به موقع سرکلاس می آیید؟ تکالیفتان را درست انجام می دهید؟ نمره هایتان خوب است؟ به معلمتان احترام میگذارید؟ من که یک معلم هستم آیا کامل برای کلاس درسم مطالعه می کنم ؟آیا  در تدریس کوتاهی نمی کنم ؟ از زمان بچه ها نمی زنم؟ سر کلاس دیر نمی آیم ؟ حق شما را درست ادا می کنم؟
دانش آموزان سکوت می کردند. آبجی ادامه می داد ببیند حقی که برگردن شماست  را آیا درست انجام می دهید یا نه؟ شما در آینده وزیر یا نماینده مردم در مجلس این مملکت یا کارمند می شوید. اگر الان در جایگاهی که هستید درست عمل می کنید، بعداً در آینده ی جامعه ، امثال شما هستید که یک مسئولیتی را به عهده می گیرید. اگر شما الان درست عمل می کنید، جامعه هم درست عمل می کند. آن مسئولین هم یک روزی پشت همین میزها بوده اند ، پس نگویید جامعه فلان مشکل را دارد، شما درست عمل کنید ، جامعه هم درست می شود.

اگر بخواهیم یک داستان کوتاه با یک رویداد تصویری که در ذهن شما ثبت شده است،برای مخاطب از شهیده مقیمی را بگویید ،کدام است؟

مقیمی : پدرمان در دفاع مقدس در عملیات کربلای 5 ، شهید شدند. من یک سال وهشت ماهم بود و آبجی ۸ ماهه. شاید همین نقطه تحول در زندگی ما بود. مادرم با عمویم ازدواج کردند که واقعا عموی من کم از پدربرای ما نبود. از اول، زندگی پر فراز و نشیبی داشتیم. از کودکی بدون اینکه بخواهیم به مرور ناخوداگاه در چالش هایی قرارگرفتیم و این باعث شد که رشد کنیم و ناخودآگاه وارد این مسیر شدیم که خدا خواست با این اتفاقات رشد بهتری را در مسیر خودش وامام زمان (عج) داشته باشیم که با بزرگ شدن جسم مان، روحمان هم بزرگ شد البته  زیر سایه پدر و مادرمان؛ این خیلی مهم بود. بصیرتی که پدر و مادرمان داشتند و بزرگ کردن ما با این بصیرت، باعث شد که مراحل سخت زندگی را بهتر طی کنیم و رشد سریع تری داشته باشیم.

چگونه ارزش های شهیده در لحظه های سخت و آزمون های زندگی مفید بود و کارآیی داشت؟ 

مقیمی : رابطه شان که در مورد امام زمان (عج) که توضیح دادم حیلی به ایشان کمک می کرد.

چه ویژگی از شهید را می توانیم به عنوان میراث به نسل های بعدی منتقل کنیم ؟ 

مقیمی : اینکه هر کسی در جایگاه خودش خوب باشد و خوب عمل کند. برخی می روند فقط سراغ خودسازی، این خوب است ولی تا روی جامعه هم اثر نگذارد بهترین اتفاق نمی افتد. یعنی خود سازی داشته باشد و در جایگاه خود خوب عمل کند آنگاه روی جامعه اثر گذار می شود و این موقع است که جامعه خوبی داریم . اینکه بگوییم فرد صبور باشد ، گذشت داشته باشد و ببخشد به تنهایی جامعه ساخته نمی شود.

ان شاء الله جامعه اصلاح شود و همه با هم به سمت ظهور امام زمان (عج) حرکت کنیم. اگر نکته ای هست که جا افتاده بفرمایید.

مقیمی :  همه این رشدها زیر سایه پدر و مادر اتفاق افتاده است  و باید حق شان ادا شود. نباید  از آن ها کمرنگ یادشود. پدرم با نان  حلالی  که با زحمت  به دست می آورد ما را بزرگ کرد. مغازه داشت و گاهی روی ماشین سنگین هم کار می کرد و خیلی زحمت می کشید. روی حلال بودن روزی خیلی حساس بود.  یادم هستکه یک آبمیوه گیری  تعمیر کرده بود اما  پول نگرفته بودند، گفتیم  چرا پول نگرفتید؟  گفت فقط یک پیچ آن درآمده بود و من فقط سفت کردم . روی نکات ریز حساس بود.
دیدگاهی که مادر از بچگی به ما تزریق کردند : به خاطر خدا زندگی کنید. به خاطر خدا ببخشید، به خاطر خدا همسرداری و فرزند داری کنید. با اینکه پدر و مادر من دیپلم داشتند و تصیلات خاصی نداشتند ولی نگاهشان به خدا بود و پول حلال  در می آوردند.اگر این مسائل در زندگی آن ها اتفاق نمی افتاد شاید در زندگی فهیمه مقیمی به این معنا اتفاق نمی افتاد.همه این ها زیر سایه پدر و مادر است.  ما هر چی داریم از سایه پدر و مادر هاست و اگرکسی می بینید در زندگی موفق نیست و رشد نمی کند به پدر و مادرش خدمت کند حتی نگاهشان کند،  باعث رشد می شود.