روایت فرمانده از رشادت دو شهید برادر/ دعای شهید صفر اسمعیلی برای من تفسیر حقیقت دعا بود
به گزارش سپاه نیوز، مراسم گرامیداشت یاد و نام شهید صفر اسمعیلی با حضور سردار رستمعلی رفیعی آتانی فرمانده سپاه صاحب الامر عجل الله تعالی فرجهالشریف استان قزوین و مردم شهیدپرور شهر خاکعلی در گلزار مطهر شهدای شهر خاکعلی برگزار شد.
در این مراسم فرمانده سپاه استان قزوین و همرزمان با ذکر خاطرات میدانی، از روحیه فداکاری و پیوند خانوادگی دو برادر شهید، «صفر و ولی اسمعیلی» سخن گفتند و بر پاسداری از «امانت شهیدان» تأکید کردند.
سردار رستمعلی رفیعی آتانی به ذکر خلاصهای از زندگی شهید صفر اسمعیلی پرداخت و گفت: شهید صفر اسمعیلی دهم مهر ۱۳۳۵ در روستای حسینآباد از توابع قزوین دیده به جهان گشود. پس از تحصیل تا پایان دوره ابتدایی، سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. او همزمان به عنوان پاسدار عازم جبهه شد و سرانجام در سیویکم فروردین ۱۳۶۷ در شیخمحمد عراق، در سمت معاون فرمانده گردان، بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه به شهادت رسید و مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای روستای خاکعلی تابعه شهرستان آبیک قرار دارد.
وی به نخستین اعزامها از مناطق دورافتاده الموت به جبهه اشاره کرد و افزود: با حس جوانی و کنجکاوی وارد صحنههای دشوار دفاع شدیم. ما پیادهروی طولانی و ۲۴ ساعتهای روی ارتفاعات صعبالعبور داشتیم؛ شب بارانی شد و باید دست به دست هم میدادیم تا از هم جدا نشویم. به رودخانهای که پل شناوری داشت رسیدیم و از آن عبور کردیم؛ سپس به روستای مردین عراق نزدیک حلبچه رسیدیم و آنجا گردانها آماده عملیات شدند.
فرمانده روایت کرد که چگونه نام او به اشتباه به عنوان جایگزین یکی از رزمندگان خبره به گردان شهید صفر اسمعیلی برده شد و این گونه نخستین توفیق او در حضور در آن گردان رقم خورد. او درباره لحظات دردناک و تاریخساز میدان که منجر به شهادت ولی اسمعیلی شد، با جزئیات گفت: شب بیست و سوم عازم شدیم و تا پشت میدان مین رسیدیم؛ از همان معبر باز شده وارد شدیم. در حین درگیری من کنار تیربارچی بودم که دیدم ولی اسمعیلی به عقب پرت شد؛ سینهاش خون میآمد و بعد از چند دقیقه بدنش بیحس شد.
سردار رفیعی با بازگویی آن صحنهها ادامه داد که چگونه پیکر شهید ولی اسمعیلی را به داخل سنگر بردند و چگونه حضور و وصف حال برادر شهید «صفر اسمعیلی» در آن صحنه، عاشقانه بود؛ برادر شهید با صلابت وارد سنگر شد، پیشانی برادر را بوسید، پتو را روی پیکر او کشید و با زبان حال و کلام کوتاه گفت: دعا کن، دعا کن که از خاندانم من اولین نفر باشم که به تو میپیوندم. این خواسته و دعای شهید بود.
فرمانده ضمن نقل این خاطرات افزود: همان برادر، پس از برگزاری مراسم چهلم، بلافاصله به منطقه بازگشت و خود از زمره کسانی شد که از سفره شهادت بهره بردند و بدین ترتیب دعای شهید و اخلاص او تحقق یافت.
سردار رفیعی آتانی در ادامه به معنای بزرگتر و پیام اجتماعی شهادت اشاره کرد و گفت: شهیدان از ما میخواهند امانتهای الهی را که با خونشان به ما سپردهاند، پاس بداریم. دین، حیثیت و آبروی مردم و ایران پرافتخار را حفظ کنیم و پای رهبری بایستیم.
وی همچنین حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران را تلاشی برای زدودن اهداف نورانی شهیدان و تضعیف حیثیت کشور توصیف کرد و از مردم خواست با همان انگیزههای الهی از آرمانهای شهیدان دفاع کنند.
فرمانده در ادامه با ذکر نمونهای از تابآوری خانوادههای شهدا، تصویری از دختر یک شهید که هر دو والدینش را در درگیریها از دست داده بود، را نقل کرد و به عزت و افتخار خانوادههای شهدا اشاره کرد: آن دختر با صلابت قرآنی گفت که افتخار من دو برابر است چون هم پدرم شهید شده و هم مادرم؛ چنین عزتی است که شهادت به خانوادهها میبخشد.
سردار رفیعی آتانی در پایان با تقدیر از حضور مردم، خانوادههای شهدا و مدعوین، از همگان خواست تا دعای یادبود را که از سال ۶۶ تاکنون برای او و بسیاری از رزمندگان معنا پیدا کرده است جدی بگیرند و افزود: دعای شهید صفر اسمعیلی برای من تفسیر حقیقت دعا بوده و امیدوارم به برکت صلوات بر محمد و آل او، خودم و جوانان ما نیز مشمول رحمت الهی باشیم و این راه را ادامه دهیم.