مقطع ششم: پیروزی ایران، عقب نشینی صدام
تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کردند.
حداقل هدف دشمن از این تجاوز این بود که با اشغال قسمتهای ارزشمندی از سرزمین خوزستان و به اسارت گرفتن بسیاری از نیروهای ایرانی، ضربهای مهلک به ایران وارد کند که در صورت موفقیت، به هنگام مذاکرات پس از جنگ، برگ برنده در دست عراق بود و میتوانست بیشتر خواستههای خود را بهطرف شکستخورده جنگ تحمیل کند.
تجاوز بسیار سنگین آن روزهای متجاوزان عراقی، وضعیت بسیار حساسی برای کشور به وجود آورده بود و نهتنها خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت، بلکه خطر سقوط اهواز، مرکز استان خوزستان نیز محتمل بود. چنین وضعیتی میتوانست ابتکار عمل امام خمینی را که با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ افکار عمومی جهان را به نفع ایران بسیج کرده بود، خدشهدار کند و توازن را در صحنه راهبردی جنگ به سود عراق برگرداند.
ولی این برداشت و تصور رژیم صدام خیلی زود نقش بر آب شد و رزمندگان اسلام یک بار دیگر دفاع در مقابل ارتش دشمن را برای آزادسازی خاک میهن عزیز و پشیمان کردن دشمن آغاز کردند.
رزمندگان داوطلب در شرایطی بسیار سخت درحالیکه خودِ فرماندهان لشکرهای سپاه در خطوط مقدم و در کنار جاده اهواز- خرمشهر با قوای دشمن درگیر شده بودند، توانستند ظرف کمتر از ۲ شبانهروز، قوای دشمن را به طور کامل در جبهه جنوبی تا نوارمرزی به عقب برانند.
پس از ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران؛ این بار سازمان مجاهدین خلق به همراه ارتش عراق، با تصور تغییر موازنه قوا در جنگ و بحرانی شدن شرایط داخلی کشور، دست به حمله علیه ایران زدند. آنها نیروهای خود را از سایر کشورها به داخل عراق فراخواندند و با تشکیل، تجهیز و آموزش ۲۵ تیپ رزمی، در تاریخ ۳/۵/۱۳۶۷ از مرزهای غربی ایران وارد کشور شدند.
این تهاجم در صورت موفقیت میتوانست ایران را در آستانه ورود به شرایط جدید پس از جنگ، با دشواریهای بسیار زیاد در عرصه داخلی و بینالمللی روبرو کند.
رهبران سازمان معتقد بودند که در حمله به ایران، اکثریت مردم که از وضعیت جاری کشور و فشارهای ناشی از هشت سال جنگ، ناراضی هستند و نسبت به سرنوشت کشور بیتفاوت شدهاند، به آنها خواهند پیوست و سازمان میتواند با سازماندهی و بهکارگیری آنها، حرکتی تودهای را به راه انداخته و نظام سیاسی ایران را دچار فروپاشی کند و قدرت را به دست گیرد.
نادرست بودن این تحلیل موجب شد که نقطه اتکای طرح (نارضایتی مردم و شورش آنان) سست شده و سازمان در مراحل اولیه با شکست روبرو شود.
در این شرایط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق شد با بسیج و سازماندهی مردم و به صحنه آوردن آنها، شکست مجدد ارتش عراق و سازمان را در عملیات فروغ جاویدان را رقم بزند.
ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران و پس از آن ناکامی منافقین در حمله به ایران در چارچوب عملیات فروغ جاویدان، سبب شد صدام ناچارا قطعنامه 598 را در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ بپذیرد.
بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و عراق و برگزاری جلسات مربوط به مذاکرات صلح دو کشور تحت نظارت سازمان ملل متحد که تقریباً دو سال به طول انجامیده بود، از اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۹، صدام با ارسال نامههای متعددی تمایل خود را برای برگزاری مذاکرات دوجانبه دو کشور خارج از مسیر نظارت سازمان ملل متحد ابراز داشت.
پس از حدود سه ماه و نیم مکاتبه بین روسای جمهور عراق و ایران، سرانجام صدام حسین که در جریان حمله به کویت تحت فشار بینالمللی قرارگرفته بود، به خواستههای جمهوری اسلامی ایران تن داد. او در پاسخ به نامه رئیسجمهور ایران در ۲۳ مرداد ۱۳۶۹ طی ششمین و آخرین نامه خود، شرایط ایران را برای تحقق صلح (مبنا قراگرفتن معاهده ۱۹۷۵ در مورد اروندرود، عقبنشینی سریع از اراضی اشغالی ایران و آزادی اسرا) پذیرفت.
با پذیرش دوباره معاهده ۱۹۷۵ از سوی صدام، عراق پذیرفت تا به نشانه حسن نیت، عقبنشینی از اراضی اشغالی ایران را از روز جمعه ۲۶ مردادماه ۱۳۶۹ برابر با ۱۷ اوت ۱۹۹۰ میلادی آغاز کند.
همچنین عراق قبول کرد تا از همین روز مبادله فوری و همهجانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر میبرند را آغاز نماید.
با این توافق، ارتش عراق ظرف پنج روز تا ۳۰ مردادماه ۱۳۶۹ به مرز شناختهشده بینالمللی بر اساس معاهده ۱۹۷۵ تحت نظارت گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد، عقبنشینی کرد و دست از اشغال حدود ۲۶۶۳ کیلومترمربع از خاک ایران برداشت.
پس از گذشت دو سال از پایان جنگ، اولین گروه ۱۰۰۰ نفره اسرای ایرانی در ۲۶/۵/۱۳۶۹ از مرز خسروی وارد خاک ایران شدند و روز بعد به همین تعداد از اسرای عراقی به کشورشان بازگشتند.