مقطع اول: جنگ ماقبل جنگ

سیری در جنگ تحمیلی/

مقطع اول: جنگ ماقبل جنگ

کد خبر: ۲۰۸۸۸
يکشنبه ۰۱ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۹
تعداد بازدید : 13



جایگاه جدید عراق در استراتژی امریکا

پس از فرونشستن بحران ناشی از تحركات "خلق‌ عرب" در خرمشهر و شكسـت حكومـت بعثی در استفـاده از حضور سیاسـی ـ نظامـی گروه‌هـای وابسته، دوران دیگری آغاز گردید كه دوران آمادگی عراق برای ورود به یك جنگ تمام عیار نظامی است تا اهدافی را محقق سازد كه موفق به تحقق آن نشده بود.

"صدام ‌حسین" كه پس از "حسن‌البكر" قدرت مطلقه عراق گردید، در سیاست خارجی با چرخشی آشكار به راست، عراق را به محور اتحاد ارتجاع منطقه و از ابزارهای عمده پیش‌برنده سیاست‌های امریكا بدل كرد. سیاست جدید عراق در قبال انقلاب اسلامی را می‌توان بخشی از یك مجموعه ارتجاعی و امریكایی علیه انقلاب اسلامی درنظر گرفت، به بیان دیگر، صدام برای عراق جایگاه جدیدی را در استراتژی امریكا تعیین كرد.

 

بركناری البكر و به قدرت مطلقه رسیدن صدام

هرچند دلیل بركناری البكر از همه مسئولیت‌ها، بیماری و اوضاع جسمی وی اعلام شد، اما اوضاع به وضوح از یك انتقال قدرت داخلی و تغییر و تحولاتی مهم در رهبری عراق حكایت داشت و دلیل اعلام شده برای انتقال قدرت، كافی به نظر نمی‌رسید.

یك ماه پیش از بركناری حسن‌البكر، بغداد میزبان عده‌ای از سران كشورها بود و مذاكراتی در سطوح عالی حكومتی انجام گرفت و در مجموع به نظر می‌رسید كه دو جریان متفاوت سیاسی در كنار هم فعال هستند و حكومت عراق در كشاكش انتخاب یك سیاست خارجی جدید است. در این مدت، بغداد از سویی شاهد مذاكرات حافظ اسد و البكر در اواخر خرداد 1358 برای زمینه‌سازی وحدت دو كشور عراق و سوریه بود و از سوی دیگر، میزبان و برگزاركننده ملاقات‌ها و مذاكرات افرادی چون ریچارد مورفی و هارولد براون از امریكا، وزیرخارجه انگلیس، نخست‌وزیر فرانسه با سران حكومت عراق چون "سعدون حمادی" وزیرخارجه و "صدام" معاون رئیس‌جمهور، بود.

مذاكرات سران سوریه و عراق ابتدا موفقیت‌آمیز به نظر می‌رسید.

چند روز بعد "صدام‌حسین" معاون رئیس‌جمهوری عراق، طی سخنانی در اجلاس مشترك سندیكای پزشكان عراق و سوریه، ظاهراً از برقراری رابطه تازه بین دو كشور حمایت كرد، اما با انگشت گذاشتن بر اختلافات گذشته و جنگ تبلیغاتی دو طرف علیه یك‌دیگر، تلویحاً وجود و بقای اختلافات دیرینه را یادآور شد و به خصوص تأكید كرد كه این وحدت بایستی متضمن رویارویی مشترك سوریه و عراق با انقلاب اسلامی باشد.

به زودی معلوم شد كه یك انتخاب مهم و تعیین‌كننده در سیاست كلی و رهبری عراق در كار بوده است، انتخابی كه جهت آن با بركناری البكر و یكپارچه شدن قدرت در دست صدام، مشخص گردید. با این تحول، نه تنها وحدت كه حتی نزدیكی سوریه و عراق تحقق نیافت، بلكه صدام به سركوب شدید طرف‌داران سوریه و حزب بعث و كمونیست‌های طرف‌دار شوروی پرداخت و تصفیه وسیعی را در دولت و حزب بعث شروع كرد و متقابلاً روابط عراق و كشورهای غربی به سرعت حسنه شد و عراق به زودی به جای اتحاد و هماهنگی با سوریه، در كنار حكومت‌های وابسته به غرب قرار گرفت و به نوعی وحدت و هماهنگی با ارتجاع عرب دست یافت.

این تغییرات، چشم‌انداز هرگونه مصالحه در روابط ایران و عراق را تیره‌تر كرد. از این پس صدام به ‌عنوان عامل اجرای سیاست‌های غرب در جهت تضعیف و نابودی انقلاب اسلامی و نجات ارتجاع منطقه از موج جدید و نیرومند اسلام انقلابی برگزیده شد و حكومت عراق در همه درگیری‌های انقلاب اسلامی با امریكا، به عنوان یكی از عوامل امریكا در صحنه حاضر می‌گردید.

 

محاصره اقتصادی و قطع رابطه امریكا با ایران

در اوائل سال 1359 مقارن با اعلام قطع رابطه امریكا با ایران كه به محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی انجامید، درگیری‌های عراق با ایران وارد مرحله جدیدی شد و صدام عملاً به ایجاد وضعیت جنگی دست زد. در 18/1/1359 اعلام كرد كه ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسی خارج شود و در حالی كه نیروهای خود را در مرزها به شدت تقویت كرده بود، به تحركات شدید نظامی اقدام كرد. عراق در روزهای 18 تا 22 فروردین 1359 در مناطق مختلف مرزی به اجرای آتش خمپاره و توپخانه پرداخت و با هلی‌كوپتر و هواپیما به حملات نسبتاً سنگین دست زد و درگیری‌های متعددی ایجاد كرد. وخامت اوضاع به حدی بود كه برخی نشریات غربی، مناقشات دو كشور را در آستانه شروع یك جنگ كامل خواندند.

در این سیاست، حمایت‌های جهانی (امپریالیست‌ها، ارتجاع منطقه) از عراق در ابعاد مختلف نیز به خوبی مشهود است. از سوی دیگر، صدام طی گفت‌وگویی با خبرگزاری‌ها شرایط پایان یافتن وضعیت جنگی را چنین اعلام كرد:

الف. خروج بدون قید و شرط ایران از "سه جزیره".

ب. بازگرداندن وضع شط‌العرب[اروندرود] به حالت قبل از 1975.

ج. به رسمیت شناختن عربی بودن عربستان [خوزستان].

تعیین این شرایط غیرقابل پذیرش، در واقع نوعی اعلام جنگ به جمهوری اسلامی بود.

به هر صورت، حالت جنگی اعلام شده از طرف عراق، نوعی فشار سیاسی و نظامی بر انقلاب اسلامی در جهت خواست امریكا بود. در آن مقطع، امریكا هر چند خود نیز به اظهاراتی تهدیدآمیز می‌پرداخت، اما هنوز به حل و فصل مطلوب مسئله گروگان‌ها امید داشت. امریكا از سویی به تحولات داخلی ایران (مسئله بنی‌صدر و لیبرال‌ها) امیدوار بود و از سوی دیگر، طرح‌هایی چون حمله به طبس، كودتای نوژه و ... را در نظر داشت.

بنابراین، با وجود همه تحلیل‌ها و تصوراتی كه در خصوص برتری عراق وجود داشت، صدام هنوز نمی‌توانست جنگ سراسری با ایران را شروع كند.

به شهادت رساندن آیت‌الله صدر و خواهرش "بنت‌الهدی" در این اوضاع و احوال (در 3/2/1359 رسماً تأیید شد) نشانه ورود صدام به مرحله تازه‌ای در كینه‌توزی و دشمنی با انقلاب اسلامی و خراب كردن پل‌های بازگشت به هرگونه حل مسالمت‌آمیز اختلافات، بود.

 

حمله طبس و كودتای نوژه

در 5/2/1359 تجاوز نظامی امریكا برای آزادسازی گروگان‌ها، در ماجرای طبس با شكست مواجه شد. این یكی از تهدیدهایی بود كه قبلاً برخی شخصیت‌های امریكایی ابرازكرده بودند. بعد از شكست طبس، باز هم این گونه تهدیدها ادامه یافته كه نشان دهنده تداوم توطئه‌های امریكاست.

حدود دو ماه بعد، یكی دیگر از تهدیدهای امریكا به شكل " كودتای نوژه" به مرحله اجرا درآمد. مقدم داشتن این كودتا بر جنگ علاوه بر این كه زمان بیش‌تری برای آمادگی در اختیار عراق قرار می‌داد، مزایای دیگری نیز به همراه داشت و آن این كه اگر كودتا موفق می‌گردید، وقوع جنگ منتفی و مقصود امریكا سریع‌تر و بهتر حاصل می‌شد و اگر كودتا شكست می‌خورد، به دلیل بالا رفتن بی‌اعتمادی در مورد ارتش و سركوبی‌ها و تصفیه‌هایی كه لازم می‌آمد، زمینه مناسب‌تری برای آغاز جنگ فراهم می‌گردید.

هماهنگی لازم بین عملیات كودتاگران در تهران و عملیات عراق در مرز، به عمل آمده بود. وجود چهره‌هایی چون سرهنگ "عزیز مرادی" فرمانده تیپ1 لشكر 92 زرهی در مرزهای جنوبی كه از عناصر كودتا بود، علاوه بر ایجاد اخلال و اشكال در شكل‌گیری دفاع و مقاومت و مقابله با دشمن، این هماهنگی را به خوبی میسر می‌ساخت. سرهنگ مرادی در نزدیكی زمان كودتا مسئولیت "ستاد اروند" را ـ كه ستاد هماهنگ كننده نیروهای نظامی و انتظامی در مقابله با تحرّكات و تعرضات و تحریكات مرزی عراق بود ـ به عهـده داشـت. وی پس از شكست كودتا با آخرین اطلاعات نظامی خویش به عراق گریخت تا آن‌ها را در خدمت ماشین نظامی عراق، قرار بدهد.

 

شكست كودتا و شمارش معكوس آغاز جنگ

با كشف و خنثی شدن كودتا قبل از اقدام و انهدام شبكه كودتاگران، تحمیل جنگ بر ایران به عنوان یك اولویت در دستور كار قرار گرفت و با وجود آمادگی عراق، زمان چندانی برای احراز آمادگی كامل و آغاز تهاجم، مورد نیاز نبود.

نكته قابل اشاره این كه، رهبران عراق قبل از این مرحله (آشكارشدن شكست قطعی اقداماتی چون كودتا) اظهارات جنگ‌طلبانه بسیاری داشته‌اند، اما هیچ‌گاه از حمله نظامی سخن نمی‌گفتند و حتی برای منفعل ساختن ایران، امكان وقوع جنگ را منتفی می‌دانستند، اما بعد از كشف كودتای نوژه، در شیوه برخورد‌شان تغییری محسوس ایجاد شد و كفه تهدیدات و مواضع جنگ‌طلبانه آن‌ها سنگین‌تر گردید.

شكست كودتای نوژه، تصمیم به راه انداختن جنگ را در نزد طراحان آن جدی‌تر ساخت و تهدیدات فوق در واقع به معنای اعلام آمادگی عراق برای اجرای آن بود. در كنار این‌گونه تهدیدات و اعلام آمادگی‌ها، عراق در عمل نیز فعال شد: نیروها‌یش را در مرز مرتّب تقویت می‌كرد؛ نفت‌شهر، قصرشیرین و بعضی پاسگاه‌ها و مناطق مرزی كشور را هدف آتش خود می‌گرفت. این‌گونه حملات گرچه با جنگ تمام عیار فاصله داشت، اما نشان می‌داد كه تهدید عراق جدّی است و می‌تواند مقدمه یك جنگ تمام عیار باشد.

 

برچسب ها: هفته دفاع مقدس