لزوم پرداختن به سیر و سلوک معنوی شهدا

لزوم پرداختن به سیر و سلوک معنوی شهدا

لزوم پرداختن به سیر و سلوک معنوی شهدا
کمیل رضوانخواه گفت: انسانی که اول خودشناسی دارد و بعد خداشناسی دارد، اگر در این عرصه وارد شود، غایتش رسیدن به درجه رفیع شهادت است، پس به‌هرحال یک مراحلی هست که باید طی شود. اعتقاددارم این مراحل را کمتر بهش پرداخته می‌شود، چرا؟ چون بیشتر بحث ادبیات شهدا، یک مقدار به سمت خاطره نگاری سوق پیداکرده و در ورطه تکرار افتاده است.
کد خبر: ۲۵۸۳۵
يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۲

به گزارش سپاه نیوز در نهمین روز از برپایی سی و ششمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، مصاحبه‌ای را با یکی از پژوهشگران و نویسندگان جوان عرصه دفاع مقدس و مقاومت به نام آقای کمیل رضوان خواه در غرفه مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدت‌های سپاه انجام داده‌ایم که متن آن منتشر می‌شود.

1-لطفاً خودتان را معرفی و هدفتان را از ورود به عرصه نویسندگی دفاع مقدس تشریح کنید.
بنده کمیل رضوانخواه هستم، فرزند شهید حسن رضوانخواه، فرمانده گردان کمیل لشکر 16 قدس گیلان در دوران دفاع مقدس که در عملیات کربلای 2 به شهادت رسید.

در حال حاضر کارمند وزارت دفاع هستم. از بچگی دم خور با شهدا بودیم و در این حال و هوا بزرگ شدیم. دغدغه من از بچگی سبک زندگی شهدا بود و این خود من را به این وادی کشاند که بروم و در این زمینه قلم بزنم و خودم آن چیزهایی که در وجودم است و با آن بزرگ شدم را در عرصه ادبیات مورداستفاده قرار دهم.

بعدازاین، وقتی متوجه شدم که پژوهش در حوزه خاطرات شهدا زیاد شده و هستند کسانی که این بار را بردارند، یک عرصه جدیدی را خواستم تجربه کنم، این‌که آن فضایی که شهدا در آن سیر می‌کردند را تبیین کنم. چون آن‌ها هم آدم‌های عادی مثل ما بودند، مثل ما بزرگ می‌شدند، مثل ما می‌خوردند، می‌خوابیدند، می‌پوشیدند، کار می‌کردند، حتی گناه می‌کردند، اشتباه می‌کردند و آن را برطرف می‌کردند.

مثل یک انسانی که اول خودشناسی دارد و بعد خداشناسی دارد، اگر در این عرصه وارد شود، غایتش رسیدن به درجه رفیع شهادت است، پس به‌هرحال یک مراحلی هست که باید طی شود.

من گفتم این مراحل را کمتر بهش پرداخته می‌شود، چرا چون بیشتر بحث ادبیات شهدا، یک مقدار به سمت خاطره نگاری سوق پیداکرده و در ورطه تکرار افتاده است.

ما چی ها رو داشتیم که برای شهدا دغدغه شد و آنها به سمت آن درجه که قرب به خدا هست، همچون شهادت رسیدند، چون به‌هرحال راههای دیگری برای قرب به خدا همچون علم وجود دارد و گاهی اوقات مقام یک عالم از شهدا هم بالاتر است.

خوب این چه جنبه‌هایی داشته است؟ یک مقدار در این فضا خواستم وارد شوم و دو سه کتاب هم کارکردم. در این کتاب‌ها روی اسم شهید مانور ندادم. گفتم که خب ما یک سری نمادها داریم در زندگی مؤمنانه خود که به شهدا تأسی می‌کنیم. بیاییم آن‌ها را برجسته کنیم که آن‌ها مطرح شوند و بعد مشخص می‌شود که شهدا چه کردند که به آن درجه رسیدند.

2-آثار خود را نام ببرید و تشریح کنید. آیا سازمان‌ها و نهادهای خاصی از شما حمایت کرده اند؟
حمایت خاصی نشده‌ام و بیشتر هزینه‌های شخصی بوده، چون ورود به بحث بازار کتاب کمی سخت است، هم مخاطب یک مقدار سخت پسند است و هم اینکه آن تبلیغاتی که باید روی کتاب بشود نیست، مثلاً ما بعضاً عناوین خوبی داریم که باید روی آن مانور داده شود تا این گل کند، ِ یا اینکه توسط مخاطب معرفی شود. مثلاً ما معرفی کتاب را از طریق مخاطب نداریم. تبلیغات مخاطب خیلی مهم است که دست‌به‌دست، دهان‌به‌دهان بچرخد.

مثلاً فیلمی که روی پرده سینما می‌آید، مخاطب است که معرفی می‌کند به بقیه که باعث می‌شود پرفروش شود. کتاب هم باید به این سمت برود. ما الآن تغریض های حضرت آقا را داریم که وقتی یک کتابی توسط ایشان تغریض می‌شود و بیرون می‌آید؛ به چاپ چندین و چندم می‌رسد.

این خیلی خوب است اما بزرگان دیگری را نداریم که مثل حضرت آقا بیایند و تغریض بنویسند، بیایند کتابی را معرفی کنند و مخاطب به یمن همین تغریض یا معرفی به سمت کتاب برود.

این‌همه سال حضرت آقا در مورد کتاب دارند داد می‌زنند، فریاد می‌زنند ولی خب، متأسفانه بزرگان دیگری را ما کمتر داریم که مثل حضرت آقا فعال باشند.

از خاطرات پدرم شروع کردم و دو جلد کتاب در انتشارات روایت فتح از شهید رضوانخواه به چاپ رساندیم. یک کتاب از خاطرات همسر شهید؛ یعنی مادرم به نام «نیمه پنهان ماه» و یک کتاب هم مجموعه خاطرات شهید به نام «یادگاران»

من یک کتابی را در مورد شهدای روستای جورد شهر دماوند نوشته‌ام؛ که آقا سید مرتضی آوینی هم یک مستند به نام آقا سید ساخته‌اند که در مورد شهید سجادیان می‌باشد که پدر چهار شهید می‌باشد که بعد از شهادت فرزندان و بعد از ساخت مستند این خانواده توسط شهید آوینی، خود نیز به جبهه می‌رود و در عملیات کربلای 5 به شهادت می‌رسد.

این روستا، روستایی است که 38 شهید دارد و بالغ بر 32 شهید آن سید می‌باشند و به روستای سیدها مربوط است. من کتابی کار کرده‌ام به نام «سیدهای روح‌الله» است که در آن به زندگی‌نامه 38 شهید این روستا پرداخته‌ام.

در قالب این کتاب، یک شهیدی که از این روستا، بعد از جنگ، به‌عنوان آخرین شهید روستا، در جریان تفحص شهدا و در میدان مین، در سال 1372 به شهادت می‌رسد؛ من زندگی‌نامه آن را از بچگی کارکردم و در جریان معرفی این شهید،38 شهید این روستا هم معرفی می‌شوند.

در واقع بقیه این شهدا در دل زندگی‌نامه این شهید معرفی می‌شوند. یعنی این شهید از ابتدای کودکی با اولین شهید انقلاب این روستا آشنا می‌شود و کم‌کم با دیگر شهدای روستای خود آشنا شده و سیر تحول روحی در او ایجاد می‌شود تا زمانی که خود به شهادت می‌رسد. در واقع از شهدا الگو می‌گیرد.

یک کتاب دیگر من، هفت داستان است از شهدا به نام «دوماه و دوازده روز» که همه آنها بر اساس واقعیت است ولی خب به‌هرحال آن طبعی که من داشتم به‌صورت داستانی شروع می‌شود که یک اوج و سپس فرودی دارد و بعضاً شهدای شاخص نیز در آن آورده شده است.

مثلاً یک شهید شاخص؛ شهید علی صیاد شیرازی است و یا یک داستان در مورد شهید سید عباس موسوی است؛ دبیرکل سابق حزب‌الله و شهدای دیگر. در واقع در برگیرنده شهدای دفاع مقدس و محور مقاومت می‌باشند.

نکته بارز این داستان‌ها این است که شهدا زنده‌اند و اگر امروز هم بودند، دنبال خودشناسی بودند و خود را روایت می‌کردند، مثلاً ماها به زبان خودمان داریم شهدا را روایت می‌کنیم ولی اگر خود شهدا بودند چگونه خود را روایت می‌کردند.

یک کتاب دیگر هم در مورد معرفی برخی از شهدای شهر تبریز است که از زبان همسر یک شهید می‌باشد. نام این کتاب «برمدار حیرانی» است.

همسر شهید وقتی خبر شهادت همسر خود را، بعد از جنگ و در یک مأموریت مرزی می‌شنود، سعی می‌کند روی پای خود بایستد و برود سراغ همرزمان شهید و بفهمد که چرا شوهرش به شهادت رسیده است، چه ویژگی‌هایی داشت که به شهادت رسید. این فضا را تجربه می‌کند و خودش هم به سراغ 10 تا 15 شهید دیگر می‌رود و به یک بلوغی می‌رسد و در سفر پیاده‌روی اربعین، شوهر خود را در عالم ماورایی و در جریان اجرای یک تعزیه می‌بیند که شبیه‌خوان امام حسین (ع) شوهرش است و بقیه شبیه‌خوان‌ها هم، همان شهدایی هستند که به سراغشان رفته بود.

3-نظرتان در مورد آثار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس چیست؟ راهکارهای موردنظر را تشریح فرمایید.
در مورد چاپ کتاب‌ها همچون ویرانی دروازه شرقی، تغییراتی در ظاهر چاپ انجام‌شده که جالب است، یک مقدار از آن فضای سنتی باید بیرون بیاییم. الان چون حجم و تعداد کتاب‌ها زیاد شده و رقیب‌ها نوآوری می‌کنند ماهم باید عقب نمانیم. بنابراین باید نوآوری‌ها بیشتر شود، کسی که جلد کتاب را می‌بیند، رغبت پیدا می‌کند.

در همین نمایشگاه آن‌قدر کتاب است ولی هنر آن است که ما کتاب را طوری طراحی کنیم که با نگاه اول مخاطب را جذب کنیم. این قدم اول و قدم دوم بحث محتوا است که هر بهتر کار کند، قطعاً با اقبال و استقبال بیشتری مواجه خواهد شد.